... جائی برای گریز به تنهائی هام ...

:: Home :: XML ::

۱۳۸۷ آذر ۲۷, چهارشنبه

زندگي رو دوست دارم با تمام بد بياريش
عاشقي رو دوست دارم با تمام بي قراريش

من مي خوام اشكهام بفهمن وقتي از چشام ميريزه
تنهايي گرچه كشندست واسه من خيلي عزيزه

تو كتاب نوشته عاشق خيلي تنها خيلي خسته ست
جاي بارون بهاري روي چترهاي شكسته ست

اما من ميگم يه عاشق همه ي دنيا رو داره
همه چترها رو بايد بست وقتي آسمون مي باره

نون عشق رو ميخورم منت نونوا ندارم
سينه سوخته عاشقم با كسي دعوا ندارم

توي دنيا يي كه گرگ و برگي تو ذاتشه
من ميخوام خودم باشم با كسي كاري ندارم

زنده بودن نمي خوام زندگي قاموس منه
فقط و فقط دو رنگي تنها كابوس منه

گرچه خاكم زير پا اما غرورم آسمون
مشکی رنگه عشقمه ترانه ققنوس منه

كاش ميشد دارو باشي نه زخم كاري نه نمك
قطره ي آبي باشي رو قلب خشك و ترك

واسه عشق و عاشقي تو سختي هاش كم نذاريم
واسه ي خودمون آدمي باشيم نه آدمك

خيلي ها ميگن كه عاشقي رو ديوار بدونيم
اما من ميگم كه عشق و با طرح ديوار ندونيم

من ميخوام كه مثل موج نباشم اما بمونم
كاش ميشد تو عين سختي بازم عاشق بموني

Posted by AzzA at ۷:۴۹::


 
 

  Copyright © 2006      Designed: AzzA