خواهم رفت ...
تا دنیا را برای کسی با کلماتم تلخ نکنم ...
تا زندگی را برای کسی با جملاتم کوچک نکنم ...
خواهم رفت ...
تا دلگرفتگی هایم نیز بی نام و نشان تر شوند ..
خواهم رفت تا ....
....
همه بهانه ای است برای سرگرمی دوباره میان طوفان های زندگی ...
خواهم رفت تا کسی به من نخدد و کسی برایم نگرید ...
من تنها محتاج خوانده شدن بودم نه هیچ چیز دیگر!
....
بی نام تر و بی نشان تر ...
....
دیگر هیچ چیز شادم نمی کند ... بی امید و بی هیچ آرزویی تنها برای فرار از بارهای کوچک و بزرگ امروز و فردا را می گذرانم ...
2 Comments:
خيلی بده که اینقدر تلخ نوشتی.
یه کمی زندگیو راحتتر بگیری همه چی عوض می شه.
samira
من تنها محتاج خوانده شدن بودم نه هیچ چیز دیگر!
بنویس مهلت موندن یه نفس بود
سهم من از همه دنیا یه قفس بود
ارسال یک نظر
<< Home