... جائی برای گریز به تنهائی هام ...

:: Home :: XML ::

۱۳۸۷ آبان ۲, پنجشنبه

خواهم رفت ... بی نام و نشان ...

خواهم رفت ...

تا دنیا را برای کسی با کلماتم تلخ نکنم ...

تا زندگی را برای کسی با جملاتم کوچک نکنم ...

خواهم رفت ...

تا دلگرفتگی هایم نیز بی نام و نشان تر شوند ..

خواهم رفت تا ....

....

همه بهانه ای است برای سرگرمی دوباره میان طوفان های زندگی ...

خواهم رفت تا کسی به من نخدد و کسی برایم نگرید ...

من تنها محتاج خوانده شدن بودم نه هیچ چیز دیگر!

....

بی نام تر و بی نشان تر ...

....

دیگر هیچ چیز شادم نمی کند ... بی امید و بی هیچ آرزویی تنها برای فرار از بارهای کوچک و بزرگ امروز و فردا را می گذرانم ...

Posted by AzzA at ۱۵:۰۹::


2 Comments:

Anonymous ناشناس said...

خيلی بده که اینقدر تلخ نوشتی.
یه کمی زندگیو راحتتر بگیری همه چی عوض می شه.
samira

یکشنبه, آبان ۱۲, ۱۳۸۷ ۱۱:۵۲:۰۰ قبل‌ازظهر  
Blogger AzzA said...

من تنها محتاج خوانده شدن بودم نه هیچ چیز دیگر!

بنویس مهلت موندن یه نفس بود

سهم من از همه دنیا یه قفس بود

چهارشنبه, آذر ۲۷, ۱۳۸۷ ۳:۵۴:۰۰ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home

 
 

  Copyright © 2006      Designed: AzzA