AzzA
... جائی برای گریز به تنهائی هام ...

:: Home :: XML ::

۱۳۸۱ مهر ۲۵, پنجشنبه

مهربانی در چشمانت

گمان ميکنم گريه ام را شنيدی
و به رويم لبخند زدی ، همچون مسيح به يک کودک
آمرزيده شده ام ، می دانم
بهشت فرستاده شده و دزديده شده است
و به رويم لبخند زدی ، همچون مسيح به يک کودک
از اين همه درد و رنج چه آموخته ام
هرگز ديگر چنين احساسی را نسبت به کسی يا چيزی نخواهم داشت
اما اکنون مي دانم
زمانی که عشق را می يابی
زمانی که ميدانی وجود دارد
آنگاه محبوبی که دلتنگش هستی
در آن شبهای بسيار سرد به سويت می آيد
هنگامی که دوستت دارند
هنگامی که ميدانی چنان سعادتی داری
آنگاه که می دانی محبوب را نوازش کردی
وقتی اميدی پيش رو نيست ، آرامت می کند
اندوه چشمانم را
نه کسی ديد و نه کسی سعی کرد آنرا در يابد
اما تو به رويم لبخند زدی ، همچون مسیح به يک کودک
بدون عشق و سرد بودم
و تو روحم را با آخرين نفست نجات بخشيدی
تو به رويم لبخند زدی ، همچون مسيح به يک کودک
و از تمامی این اشکها ، چه ها آموختم
تمامی اين سالها آن سالها منتظرت بوده ام
.
.
.
تو هميشه عشق من خواهی بود
خب ، عشق به من ارزانی شد پس من می دانم که عشق چيست
و محبوبی که نوازش کردم همیشه کنار من است
آه ، معشوقی که هنوز دلتنگش هستم ... همچون مسيح به يک کودک

Posted by AzzA at ۱۰:۴۹::


Jesus to a Child

Kindness in your eyes
I guess you heard me cry
You smiled at me like jesus to a child
I'm blessed, I know
Heaven sent and heaven stole
You smiled at me like jesus to a child
And what have I learned from all this pain
I thought I never feel the same about anyone or anything again
But now I know
When you find a love
When you know that is exists
Then the lover that you miss
Will come to you on those cold,cold night
When you've been loved
When you know it holds such bliss
Then the lover that you kissed
Will comfort you when there's no hope in sight
Sadness in my eyes
No one gussed and no one tried
You smiled at me like jesus to a child
Loveless and cold
Whith your last breath you saved my soul
You smiled at me like jesus to a child
And what have I learned from all these tears
I've waited for you all those years
.
.
.
You will always be my love
Well I've been loved so I know just what love is
And the lover that I kissed is always by my side
Oh, the lover I still miss... was jesus to a child

Posted by AzzA at ۹:۰۲::


گلی که دست تو چيده ، پيش رومه
هنوزم بادبادکامون ، لب بومه
صدای پات می آد از اون سر دالون
ميگی خوبی چی چيه، وفا کدومه

بين ما هرچی بوده تموم شده
عشق اين دوره چه بی دووم شده

دست سردت ميگه اون روزا گذشته
ديگه عشق و عاشقی از ما گذشته
ميگم آروم بشه دل تنها بمونه
ميدونم دوره اين حرفها گذشته

بين ما هرچی بوده تموم شده
عشق اين دوره چه بی دووم شده

دلم اندازه اين ابرا گرفته
عشق تو خنده از اين لبها گرفته
چی بگم هر چی بگم فايده نداره
غم عالم توی قلبم جا گرفته

بين ما هرچی بوده تموم شده
عشق اين دوره چه بی دووم شده

کسی ه زندگيشو باخته تو نيستی
اون که با رنگ و ريا ساخته تو نيستی
اون منم تنهاترين تنهای دنيا
اون که خوب و بدو نشناخته تو نيستی

بين ما هرچی بوده تموم شده
عشق اين دوره چه بی دووم شده

Posted by AzzA at ۹:۰۱:: 0 Comments (نظر)::


اسم تو برای من مقدسه تا نفس تو سينه پر پر ميزنه
بــآورم کن که فقط باور تو ميتونه قفل قفس رو بشکنه

Posted by AzzA at ۸:۵۹:: 0 Comments (نظر)::


من گرفتار سنگينی سکوتی هستم که گويا قبل از هر فريادی لازم است...

سرما زده و سوزه و پاييز ، بر آريم

در حسرت روزهای بهاری بق کرده قناری
در حسرت روزهای بهاری بق کرده قناری

اجاق خونه ميسوزه و سرده ، ببين سرما چه کرده
ای وای از اون روزی که گردونه به کام ما نگرده

يخ بسته گل گلدونها انگار
طوفان طبيعت رو ببين کرده چه بيداد

برگی ديگه نيست روی درختها
سرماست فقط ميون حرفها

هر چی که بوده توی طبيعت
قايم کرده يکی ميون برفها

در حسرت روزهای بهاری بق کرده قناری
در حسرت روزهای بهاری بق کرده قناری

در حسرت روزهای بهاری بق کرده قناری
در حسرت روزهای بهاری بق کرده قناری

من تمام هستی ام را در نبرد با سرنوشت ، در تهاجم با زمان
سوختم ، آتش زدم

من بهار عشق را ديدم ولی باور نکردم
يک کلام در جزوه هايم هيچ ننوشتم

من به مقصد ها ، پی مقصودهای پوچ افتادم
تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در يادم

من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت ....

بهارم رفت ، عشقم مرد ، يارم رفت ...
بهارم رفت ، عشقم مرد ، يارم رفت ...

Posted by AzzA at ۸:۵۴:: 0 Comments (نظر)::


 
 

  Copyright © 2006      Designed: AzzA