AzzA
|
||||
۱۳۸۶ فروردین ۳, جمعه
فانی دراین دنیای پوچ و بیهوده دراین دنیای پر ازدوز و کلک همه آدمهای دنیا دو رنگ شدند. دراین روزگار غریب یک نفر زیر رگبار بی وفایی زخمی شده و زیر دست و پاهای بی رحما نه مردم نفس های آخرش رامیکشد کسی نیست دست یاری به این مرد بی گناه وتنها بدهد واو را از مرداب دنیا وپریشانی حال نجات دهد من دقیقه و دقیقه و ثانیه به ثانیه پرپر شدن این گل بی گناه را می بینم وهر لحظه بسته شدن دفتر زندگیش .آهای خدایی که در عرش کبریایی گوش کن به حرفهای این مرد خسته دل گوش کن. Posted by AzzA at ۱۹:۳۰:: 0 Comments (نظر):: همنفس هر كسي همنفسم شد دست آخر قفسم شد من ساده به خيالم كه همه كار و كسم شد اون كه عاشقانه خنديد خندههاي من رو دزديد پشت پلك مهربوني خواب يك توطئه ميديد رسيدهام به ناكجا خسته از اين حال و هوا حديث تن نيست مرا طاقت من نيست مرا طاقت من نيست مرا طاقت من نيست Posted by AzzA at ۱۹:۲۴:: 0 Comments (نظر):: بهار آمده است پرنده گفت : " چه بویی ، چه آفتابی ، آه
فروغ فرخزاد Posted by AzzA at ۱۹:۳۵:: 0 Comments (نظر):: |
||||
Copyright © 2006 Designed: AzzA |