AzzA
... جائی برای گریز به تنهائی هام ...

:: Home :: XML ::

۱۳۸۳ اسفند ۵, چهارشنبه

من و تو با لب تشنه
تن خسته لب يک چشمه رسيديم
پيش رومون آب زمزم
سوختيم اما قطره ای هم نچشيديم
من هميشه با تو از روزای آفتابی می گفتم
بهترين ترانه رو با صدای تو می شنفتم

تکسوار تو رسيده
در بيا از دور سپيده
کی بجز من برات از عاشقی گفته
کی بجز من همه حرفاتو شنفته
دلتو بزن به دريا
بگذر از طلوع فردا
سفر ما از غروب تا به غروبه
اولين همسفرم اهل جنوبه

من و تو با لب تشنه
تن خسته لب يک چشمه رسيديم
پيش رومون آب زمزم
سوختيم اما قطره ای هم نچشيديم

عاشقيم ما عاشق
تنهايی تلخ شبونه
عاشقيم ما عاشق
اشکای گرم عاشقونه

من و تو با لب تشنه
تن خسته لب يک چشمه رسيديم
پيش رومون آب زمزم
سوختيم اما قطره ای هم نچشيديم

تنم از حادثه زخمی
رنگ لاله صبح صادق
همه آدمای دنيا بسيجن
دشمنانه واسه فتح قلب عاشق
رنگ آفتاب هم پريده
آخرين لحظه رسيده
سهم ما همينه که جدا بمونيم
پر فرياد اما بی صدا بمونيم

من و تو با لب تشنه
تن خسته لب يک چشمه رسيديم
پيش رومون آب زمزم
سوختيم اما قطره ای هم نچشيديم

Posted by AzzA at ۱:۰۰:: 3 Comments (نظر)::


قلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شير
زندون تنو رها کن
ای پرنده پر بگير

اونور جنگل تن سبز
پشت دشت سر به دامن
اونور روزای تاريک
پشت نيم شبای روشن

برای باور بودن
جايی شايد باشه شايد
برای لمس تن عشق
کسی بايد باشه بايد

که سر خستگياتو
به روی سينه بگيره
برای دلواپسی ها
واسه سادگيت بميره

قلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شير
زندون تنو رها کن
ای پرنده پر بگير

حرف تنهايی قديمی
اما تلخ و سينه سوزه
اولين و آخرين حرف
حرف هر روز و هنوزه

تنهايی شايد يه راهه
راهيه تا بی نهايت
قصه هميشه تکرار
هجرت و هجرت و هجرت

اما تو اين راه که همراه
جز هجوم خار و خس نيست
کسی شايد باشه شايد
کسی که دستاش قفس نیست

قلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شير
زندون تنو رها کن
ای پرنده پر بگي

Posted by AzzA at ۰:۵۰:: 0 Comments (نظر)::


 
 

  Copyright © 2006      Designed: AzzA