AzzA
... جائی برای گریز به تنهائی هام ...

:: Home :: XML ::

۱۳۸۷ آذر ۵, سه‌شنبه


هنوزم در پي اونم
كه ميشه عاشقش باشم
مث درياي من باشه
منم چون قايقش باشم

منم چون قايقش باشم

هنوزم در پي اونم
كه عمري مرحمم باشه
شريك خنده و شادي
رفيق ماتمم باشه

هنوزم در پي اونم
كه عشقش سادگي باشه
نگاهاي پر از مهرش
پناه خستگي باشه

ميگن جوينده يابندس
ولي پاهاي من خستس
من حتی با همين پاها ميرم
تا حدي كه جا هست

هنوزم در پي اونم
كه اشكامو روي گونم
با اون دستاي پر مهرش
كنه پاك و بگه جونم
بگه جونم
نكن گريه منم اينجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام

هنوزم در پي اونم
كه اشكامو روي گونم
با اون دستاي پر مهرش
كنه پاك و بگه جونم
بگه جونم
نكن گريه منم اينجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام

تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام

خدايا عشق من پاكه
درسته عشقي از خاكه
منم اون عاشق خاكي
كه از عشق تو دل چاكه

هنوزم در پي اونم
كه اشكامو روي گونم
با اون دستاي پر مهرش
كنه پاك و
كنه پاك و بگه جونم
بگه جونم
نكن گريه منم اينجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام

هنوزم در پي اونم
كه اشكامو روي گونم
با اون دستاي پر مهرش
كنه پاك و بگه جونم
بگه جونم
نكن گريه منم اينجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام

هنوزم در پي اونم
كه اشكامو روي گونم
با اون دستاي پر مهرش
كنه پاك و بگه جونم
بگه جونم
نكن گريه منم اينجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام

Posted by AzzA at ۱۵:۱۴:: 0 Comments (نظر)::



تو خیال کن از تو دورم
یه جائی اونور دنیا

Posted by AzzA at ۱۴:۳۸:: 0 Comments (نظر)::


۱۳۸۷ آبان ۱۲, یکشنبه

از جدا شدن نوشتی رو تن زخمی هر برگ

گریه کردم و نوشتم نازنینم یا تو یا مرگ

به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار

تو با خنده ای نوشتی هم نفس خدانگهدار

بنویس مهلت موندن یه نفس بود

سهم من از همه دنیا یه قفس بود

بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم

سر رو شونه هات نذاشتم مثل دستات سرد سردم


من که تو بن بست غربت سهمی از آوار پاییز

فکر چشمای تو بودم با دلی از گریه لبریز

شب عاشقونه ی من چه حروم شد

مهلت بودن با تو که تموم شد

ندونستم باید از تو می گذشتم

وقتی از غربت چشمات می نوشتم


بنویس مهلت موندن یه نفس بود

سهم من از همه دنیا یه قفس بود

بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم

سر رو شونه هات نذاشتم مثل دستات سرد سردم


از جدا شدن نوشتی رو تن زخمی هر برگ

گریه کردم و نوشتم نازنینم یا تو یا مرگ

به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار

تو با خنده ای نوشتی هم نفس خدانگهدار

Posted by AzzA at ۱۲:۲۴:: 0 Comments (نظر)::


دل به غم سپرده ام ، در عبور از سالها زخمی از زمانه ها ، خسته از خیالها

چون حکایتی مگو ، رفته ام زیادها برگ بی درختمو ، در مسیر آبها

نه صدایی ، نه سکوتی ، نه درنگی ، نه نگاهی

نه تو را مانده امیدی ، نه مرا مانده پناهی

نیشها و نوشها شنیده ام ، بس روا و ناروا شنیده ام

هر چه داغرا دل سپرده ام ، هر چه درد را به جان خریده ام

در مسیر بادها

نیشها و نوشها شنیده ام ، بس روا و ناروا شنیده ام

هر چه داغرا دل سپرده ام ، هر چه درد را به جان خریده ام

در عبور سالها

نه صدایی ، نه سکوتی ، نه درنگی ، نه نگاهی

نه تو را مانده امیدی ، نه مرا مانده پناهی

Posted by AzzA at ۱۲:۱۶:: 0 Comments (نظر)::


 
 

  Copyright © 2006      Designed: AzzA