... جائی برای گریز به تنهائی هام ...

:: Home :: XML ::

۱۳۸۵ دی ۱۸, دوشنبه

اون منم

اون که هر چی ابر دنیاست
خونه داره تو چشاش
اون که ناچاره بخنده
اما گریه ست خنده هاش
اون که تو شهرش غریبه
با یه عالم آشنا
هیچکدوم باور نکردن
غربت تلخ صداش
اون منم،اون منم،اون منم
بغضمو تو گلو می شکنم

دیروز من،مثل امروز،مثل فرداست
هر روز دستام سرد و تنهاست
دیروز،امروز،فردا
خیلی سخته،این تنهایی،بی فردایی
تنها موندن،تنها خوندن
تنها،تنها،تنها
اون که خیلی قصه داره
رو لبای بی صداش
مونده فریادش تو سینه
در نمی یاد از لباش
قد یه دنیا کتابه
با یه عالم گفتنی
هر کدوم از غصه هاش
هر کدوم از قصه هاش
اون منم،اون منم،اون منم
بغضمو تو گلو می شکن

Posted by AzzA at ۲:۲۶::


 
 

  Copyright © 2006      Designed: AzzA