... جائی برای گریز به تنهائی هام ...

:: Home :: XML ::

۱۳۸۶ تیر ۶, چهارشنبه

دروغ لطیف

او تمام مدت همين حرف را مي زند
سر به شانه ي خسته ام مي سايد
قلبش را پيشكش مي كند به ستاره هاي چشمانم
و اهسته با عشق مي گويد
دوستت دارم

اه من هميشه حقيقت را در حرف هايش گم مي كنم
و شانه هايم ناگاه تهي مي شوند
وقتي كه شانه هايش تكيه گاه دگري است
و او باز اهسته مي گويد
دوستت دارم

Posted by AzzA at ۱:۰۴::


 
 

  Copyright © 2006      Designed: AzzA