... جائی برای گریز به تنهائی هام ...

:: Home :: XML ::

۱۳۸۷ دی ۱۲, پنجشنبه

من وتو

من، با یه دنیا خاطره
تو به من گفتی برو
من چه جوری جداشم از تو
من، میخوام از دنیا برم
تو میگی تنهایی برو
من میمیرم جداشم از تو

من با دلی خون از غم تو
چی میشه بمونی با من
نگو شرم میکنم از تو
من با خودم میگم دل تو
چرا بد میکنه با من
باشه دل میکنم از تو

رفتم از شهر خدا ستاره چیدم واسه تو
تو ستاره ام رو سوزوندی آخرش گفتی برو
آی دلت بسوزه بیرحم تو اسیر دلتی
کاش میدونستی عزیزم اون ستاره خودتی
تو سوزوندی خودت رو، با خودت منم سوزوندی
کاشکی دل نداشتی و جاش توی قلب من میموندی

تو سوزوندی خودت رو، با خودت منم سوزوندی
کاشکی دل نداشتی و جاش توی قلب من میموندی

Posted by AzzA at ۲۱:۲۴::


 
 

  Copyright © 2006      Designed: AzzA