... جائی برای گریز به تنهائی هام ...

:: Home :: XML ::

۱۳۸۶ تیر ۸, جمعه

قطره اشک

قطره اشک ناز و کوچک و لطیف از گوشه چشم متولد شد و با چشمهای گرد و براق و صورتی درخشان و معصوم نگاهی به دنیای اطرافش انداخت و سر مست و پر از شوق زندگی به دنیا لبخند زد . مثل همه اشکها که تازه پا به دنیای بزرگ میگذارند کنجکاو و پر از حس دانستن بود میخواست بداند چرا بعضی زندگی را زشت میبینند و بعضی زیبا و چرا اشکها همیشه در فرارند. با جسارت کودکانه ای به دنبال حقیقتی که که احساس میکرد گم شده تمام عمر کوتاهش را جستجو کرد...

قطره اشک امروز نیست... کنجکاویش زیاد طول نکشید. وقتی فهمید حاصل نطفه غم و رنج و اندوهی است که در یک ثانیه تلخ از لقاح یک بغض عظیم و درد دلتنگ و غریب به وجود آمده نا امید و خسته از دیدن رنج ها بر بستر پهن والدینش بر گونه ای زجر کشیده و خسته لغزید و به سوی نیستی جان سپرد.

Posted by AzzA at ۱۸:۰۶::


 
 

  Copyright © 2006      Designed: AzzA